با دادن پیام، ارسال کارت، مشاهده پروفایل و افزودن هر فرد به لیست دوستان به شما امتیاز داده خواهد شد
- میزان امتیازی که افزوده میشود بستگی به لول فردی دارد که برای او پیام میفرستید
هرچه لول او بالا تر باشد شما امتیاز بیشتری میگیرد
- امتیاز های دریافتی شما بر اساس میزان علاقه مندی شما به لول ، پوینت و لیدر بورد تقسیم خواهد شد -
- روش تقسیم هر امتیاز دریافتی و یا اعتبار های گوهر بسته به میزان لایک شما به پوینت، لول و لیدر بورد دارد
- علاوه بر ارسال پیام شما میتوانید امتیاز های خود را با خرید آنلاین امتیاز جبران کنید
- یرای افزایش امتیاز در مورد دلخواه شما میتوانید مورد دلخواه را بیشتر دوست داشته باشید -
با فعال کردن بازی، نواری در بالای صفحه به شما وضعیت امتیازهایتان را نمایش میدهد اما برای مشاهده امتیازات و رده بندی های کامل خود با فشردن دکمه "اطلاعات کامل بازی" وارد صفحه اطلاعات بازی شوید و امتیاز های خود را مشاهده یا تبدیل نمایید
امتیازات پوینت برای شما این کاربرد را دارند که میتوانید با پوینت خودتان وقتی به مقدار معینی برسد اشتراک ویژه خریداری نمایید
امتیازات لول برای شما این کاربرد را دارند که هرچه لول شما بالاتر باشد، افراد با ارسال پیام یا کارت یا افزودن شما به لیست دوستانشان امتیاز بیشتری دریافت میکنند
امتیازات لیدر بورد برای شما این کاربرد را دارند در جدول 100 کاربر برتر سایت قرار میگیرد و در صورتی که امتیاز شما بالاتر باشد در صفحه اول سایت در جدول 10 کاربر برتر سایت نمایش داده خواهید شد
اعتبار گوهر که هر روز به ازای ورود به گوهردشت به شما داده میشود در صفحه اطلاعات بازی قابل تبدیل به پوینت، لول و لیدر برد است
و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم
در عرض یک دقیقه می شه یکی رو خورد کرد
در عرض یک ساعت می شه کسی رو دوست داشت
در عرض یک روز می
شه عاشق شد ...
ولی یه عمر طول می کشه تا کسی
روکه دوست داری فراموش کنی
نشستم گريه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ي پاييز ...
واسه تنهايي ميخک توي دفتر شعرم ... واسه سربلندي کاج تو زمستون ... واسه پروانه
که سوخت ... واسه شمعي که اب شد تا از قطره هاش ياد بگيرند که سوختن يک طرفه هم
ميتونه باش....
ساعت كوچيكه رويه تا قچه تو رو يادم مي ياره ساعت هايي كه با هم بوديم
يادته اومديم يه بازي كنيم من بشم مجنون تو ,تو هم اون ليلي من ,اما من بازيمون
وخيلي جدي گرفتم
و حالا چي دارم جز يه قلبي كه با خاطراتت ميزنه وقتي دو نفر رو با هم
ميبينم اگه بگم حسوديم نميشه دروغه خيلي وقته نشده مثله قديما بشينيم برا هم از
روزامون بگيم صبح هاي زيادي رفتن
و تو از هيچ كدومشون برام نگفتي تا حالا برام شعر گفتي تا حالا چند بار به
خاطرم اشك ريختي من همون سينام عوض نشدم ولي تو چي........... اين نقطه ها ميتونن
خيلي ناگفتا ها رو بگن كه من نميتونم برات بگم هر موقع كم مي ياريم آخر جمله هامون
يه نقطه ميزاريم و از اول شروع ميكنيم دلم تنگ ميشه برات ولي چرا نمي فهمي باوركن
دعوا هام به خاطر دوست داشتنته
كاشكي مي شد يه نقطه آخر عشقمون بزاريم و از اول شروع كنيم از وقتي واقعا
دوستت داشتم نبودنت برام رنج آور بود تو كمتر بودي كنارم شايد بهتر بود نميگفتم
دوستت دارم كاشكي همون
موقع تمومش مي كردم ولي تو نزاشتي گرفتاري هاي خودم كم بود غصه نبودنت هم
روش اومد تو رو خدا يه بار وقتي ميگم دوستت دارم نگو دورغ ميگي , يكي ديگه رو
ميخواي
چرا فكر ميكني من بهت دورغ ميگم فقط بگو چرا ؟ فكر كنم چيزه زيادي ازت
نخواستم من نميتونم مثله فرهاد كوه برا رسيدن بهت بكنم ولي ميتونم يه شمع باشم كه
برا رسيدن به تو بسوزم
و تنهايي تو روشن كنم هر چند كوتاه اما با عشق
اگه سکوت برا من بهانه بود
براتو دفتر خاطرات کهنه بود
روز هاي تنها بودن بهانه شد
بهانه اي برا ريختن اشک تو شد
مي دونم خيلي
کمم پر ازغمم
برا تو همون
دليل موند نم
اگه يه روز تموم بشه اشکه چشام
چي مي خواد به باره از چشام
يادته دعايي کردي تو برام
زير اون گنبد زرد, آقا
م رضا(ع)
مي دونم خيلي
کمم پر ازغمم
برا تو همون
دليل موند نم
برسم به عشق جاويد خودم
عشق من
توي چرا نيستي کنارم
شايد باورش سخته برات
که دوستت داشته باشم خيلي زياد
مي دونم خيلي
کمم پر ازغمم
برا تو همون
دليل موند نم
روزي پسري از دريا بودم برات
تنها رفيقدوريهتنهايت
حالا نيستي دختر تنهايشب
چون بودن يا نبودنم
نداره فرق
مي دونم خيلي
کمم پر ازغمم
برا تو همون
دليل موند نم
ديگه حتي ارزش نداره حرفام
چون ديگه دوستتم نداري, ميدونم
ميدوني چرا برات شعر ميخو نم
ميخونم تا بدوني دوستت دارم.....همين
دوستت دارم
غم تنها ترین تنهای دنیا
تویی
زیباترین زیبای دنیا
تو مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بی قراری
منم یلدای بی پایان عاشق
تو
بودی مرحم زخم شقایق
تویی لالایی خواب خوش آواز
بالم را مشکن در اوج پرواز
نگاهت را می پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم
چشای بارونی من دیگه طاقت نداره
بدونه تو حتی یه دفعه پلکهاش ورو
هم بزاره
دوستت دارم فرهادم
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
همیشه آرام هستی و صبور روزها در این خانه دلتنگ چشم انتظار تو هستم و وقتی
از همه نامهربانی هاخسته می شوم ، زانوانت را مي جويم ... كه سر بر آنها بگذارم و
آغوش گرمت را كه در آن آرام بگيرم...
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
در كلبه كوچك قلبم ،برايت، مركبي از غرور و محبت مهيا مي كنم تا تكسوار
درياي بي انتهاي عشقم گردي .اگر رفتي و مقصد گمشده را نيافتي تو را به خدا سوگند
مي دهم به كلبه كوچك قلبم بازگردي ! چشم به راه توام ...
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
ياد تو مثل خورشيدي در شبهاي تنهايي ام مي درخشد و همه ي ستارگان را مجاب
مي كند وقتي تو باشي ، شب قابل تحمل است . تو يك روياي نديده اي . سر به ديوار
مهرت مي گذارم و پشت نرده هاي خيال يك آرزو آنقدر مي نشينم و آنقدر مي نويسم تا
...
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
مي خواستم بروم تا انتهاي عدم ، مي خواستم نيست شوم ، گم شوم.قلب شيشه اي
غرورم افتاد و شكست . حتي آهي نكشيدم چون زندگي را با حضور ت دوست دارم . تو را
قسم مي دهم به شبنم هاي شفاف ، به صداقت ياس ، تو را قسم مي دهم به پاكي و محبت كه
بماني
تو را قسم مي دهم به آب و آيينه كه بماني ... همه رفتند ، تو بمان ...
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
اي آبي ترين صبح ، تو از تبار بهاري و من از قبله پاييز .زير اين حجم سنگين
تنهايي ، در ميان كوچه هاي گمنام زندگي به تو مي انديشم. سالهاست كه اشك ديدگانم
ارمغان كوير گونه هايم شده است . تو نميداني كوچه باغ خاطره پر از پاييز شده است ،
پر از سكوت تنهايي ...
.�*..*�.�*..*�.�*..*�.�*..*�..�*..*�.
آی ناز کوچولو دوستت دارمآی ناز کوچولو دوستت دارم
چقدر عجیبه ......که تا مریض نشی کسی برات گل نمیاره تا گریه نکنی
کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمیگرده تا قصد
رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیادو تا
وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه
چقدر سخته تو چشمهاي کسي که تمام عشقت رو دزديده وبه جاش يه زخم هميشگي رو
قلبت هديه داده زل بزني وبه جاي انکه لبريز از کينه و نفرت بشي،حس کني هنوزم دوسش
داري. چقدر سخته توخيالت ساعت ها باهاش حرف بزني اما وقتي ديدش هيچ چيزي به جز
سلام نتوني بگي..... چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه،
اما مجبور باشي بخندي تانفهمه هنوزم دوسش داري
تموم خاطراتت یادم میاد
یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد
اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم
آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم
فکر تو یه لحظه از سرم نمیره
من میگم میمونی اما دل میگه میره
نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه
میدونم تو میری مهرم حروم میشه
بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه
تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه
می دونستم میری و تنهام میزاری
تو که از حال دلم خبر نداری
می دونستم آخرش این جوری میشه
یکی مون تنها میمونه واسه همیشه
در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران
اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور
بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هماتاقيش روي تخت بخوابد آنها ساعتها با
يكديگر صحبت ميكردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعطيلاتشان با هم حرف ميزدند
هر روز بعد از ظهر ، بيماري كه تختش كنار پنجره بود ، مينشست و تمام چيزهايي كه
بيرون از پنجره ميديد براي هماتاقيش توصيف ميكرد.بيمار ديگر در مدت اين يك ساعت
، با شنيدن حال و هواي دنياي بيرون ، روحي تازه ميگرفت اين پنجره ، رو به يك پارك
بود كه درياچه زيبايي داشت مرغابيها و قوها در درياچه شنا ميكردند و كودكان با
قايقهاي تفريحيشان در آب سر گرم بودند. درختان كهن ، به منظره بيرون ، زيبايي
خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دوردست ديده ميشد. همان طور كه مرد
كنار پنجره اين جزئيات را توصيف ميكرد ، هماتاقيش چشمانش را ميبست و اين مناظر
را در ذهن خود مجسم ميكردروزها و هفتهها سپري شد يك روز صبح ، پرستاري كه براي
حمام كردن آنها آب آورده بود ، جسم بيجان مرد كنار پنجره را ديد كه با آرامش از
دنيا رفته بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه مرد را
از اتاق خارج كنند مرد ديگر تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند .
پرستار اين كار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق را ترك
كرد.آن مرد به آرامي و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش
را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد . بالاخره او ميتوانست اين دنيا را با چشمان
خودش ببينددر كمال تعجت ، او با يك ديوار مواجه شد مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد
كه چه چيزي هماتاقيش را وادار ميكرده چنين مناظر دلانگيزي را براي او توصيف كند
پرستار پاسخ داد: شايد او ميخواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابينا
بود و حتي نميتوانست ديوار را ببيند.
روز اول گل مريم بهت دادم . تو ياس خواستي . برات ياس خريدم ، ميخک خواستي
. يک شاخه ميخک خريدم ، نوبن به نرگس رسيد . يک روز بالاخره يک دسته گل خريرم که
هر شاخه اش ، يک گل بود . اين بار بيرحمانه گفتي : کاکتوس ميخواهي !!! خبر از روزي
که تو را گم کردم ، تمام روزنامه هاي شهر رو ميخونم . شايد از تو خبري بدست بيارم
. اما غافل از اينکه تو يک حقيقت هستي و روزنامه ها معمولا کمتر حقيقتي رو مينويسن
.
و ناله هايي که بي صدا در سکوت شکسته هاي قلبم مي شکست. و شايد از ديدن
سرخي چشمانم خسته بود ، از صداي اشک هايم که در برکه ي غرورم فرود مي آمد و سايه
اندوهم که او را نيز در بر گرفته بود... تنهايم گذاشت و هرگز باز نمي گردد و من تا
عاقبت هرگز نيامدنش ؛ تنهايم...! تنهاي تنها با خاطراتش و ياد نگاهش و سرانجام من
جايي نيست جز بي راهه ي تقدير ! که تا سراب آرزوهايم پيش مي رود و جرعه جرعه وجودم
به قطرات آب مي پيوندد
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده اي ، من آن را سد نخواهم کرد حالا او رفته،
و من تمام چيزهايي را که نگفتم ميشنوم او را در آغوش نگرفتم و اشک هايش را پاک
نکردم نگفتم : اگر تو نباشي ، زندگي ام بي معني خواهد بود فکر ميکردم از تمام آن
بازيها خلاص خواهم شد اما حالا تنها کاري که ميکنم گوش دادن به تمام آن چيزهايي
است که نگفتم نگفتم : باراني ات را در آر ، قهوه درست ميکنم و با هم حرف ميزنيم
نگفتم : جاده بيرون خانه طولاني و خلوت و بي انتهاست گفتم : خدا نگهدار ، موفق
باشي