×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

roya

arezo

نشان عشق چيست؛

نشان عشق چيست؛...

 

پرسي نشان عشق چيست؛ عشق چيزي جز ظهور مهر نيست!

عشق يعني مهر بي چون و چرا؛ عشق يعني کوشش بي ادعا!

عشق يعني مهر بي اما، اگر؛ عشق يعني رفتن با پاي سر!

عشق يعني دل تپيدن بهر دوست؛ عشق يعني جان من قربان اوست!

عشق يعني خواندن از چشمان او؛ حرف هاي دل بدون گفتگو!

عشق، يار مهربان زندگي؛ بادبان و نردبان زندگي!

عشق يعني روح را آراستن؛ بي شمار افتادن و برخاستن!

عشق يعني زشتي زيبا شده؛ عشق يعني گنگي گويا شده!

عشق يعني مهرباني در عمل؛ خلق کيفيت به زنبور عسل!

عشق يعني گل به جاي خار باش؛ پل به جاي اين همه ديوار باش!

عشق يعني يک نگاه آشنا؛ ديدن افتادگان زير پا!

زير لب با خود ترنم داشتن؛ بر لب غمگين تبسم کاشتن!

عشق، آزادي، رهايي، ايمني؛ عشق زيبايي، زلالي، روشني!

عشق يعني تنگ بي ماهي شده؛ عشق يعني ماهي راهي شده!

عشق يعني آهويي آرام و رام؛ عشق صيادي بدون تير و دام!

عشق يعني برگ روي ساقه ها؛ عشق يعني گل به روي شاخه ها!

عشق يعني از بديها اجتناب؛ بردن پروانه از لاي کتاب!

در ميان اين همه غوغا و شر؛ عشق يعني کاهش رنج بشر!

اي توانا، ناتوان عشق باش؛ پهلوانا، پهلوان عشق باش!

اي دلاور، دل به دست آورده باش؛ در دل آزرده منزل کرده باش!

عشق يعني خدمت بي منتي؛ عشق يعني طاعت بي جنتي!

گاه بر بي احترامي، احترام؛ بخشش و مردي به جاي انتقام!

عشق را ديدي خودت را خاک کن؛ سينه ات را در حضورش چاک کن!

عشق آمد خويش را گم کن عزيز؛ قوت ات را قوت مردم کن عزيز!

عشق يعني مشکلي آسان کني؛ دردي از درمانده اي درمان کني!

عشق يعني خويشتن را گم کني؛ عشق يعني خويش را گندم کني!

عشق يعني نان ده و از دين مپرس؛ در مقام بخشش از آئين مپرس!

هر کسي او را خدايش جان دهد؛ آدمي بايد که او را نان دهد!

در تنور عاشقي سردي مکن؛ در مقام عشق نامردي مکن!

لاف مردي ميزني مردانه باش؛ در مسير عاشقي افسانه باش!

دين نداري مردمي آزاده باش؛ هرچه بالا ميروي افتاده باش!

در پناه دين، دکانداري مکن؛ چون به خلوت ميروي کاري مکن!

عشق يعني ظاهر باطن نما؛ باطني آکنده از نور خدا!

عشق يعني عارف بي خرقه اي؛ عشق يعني بندهء بي فرقه اي!

عشق يعني آنچنان در نيستي؛ تا که معشوقت نداند کيستي!

عشق يعني ذهن زيبا آفرين؛ آسماني کردن روي زمين!

عشق گويد مست شو گر عاقلي؛ از شراب غير انگوري ولي!

هر که با عشق آشنا شد مست شد؛ وارد يک راه بي بن بست شد!

کاش در جانم شراب عشق باد؛ خانه جانم خراب عشق باد!

هر کجا عشق آيد و ساکن شود؛ هر چه ناممکن بود ممکن شود!

در جهان هر کار خوب و ماندنيست؛ رد پاي عشق در او ديدنيست!

شعرهاي خوب ديوان جهان؛ سر عشق است و سرود عاشقان!

آري! عشق رمزي در دل است؛ شرح و وصف عشق کاري مشکل است!

عشق يعني شور هستي در کلام؛ عشق يعني شعر، مستي، والسلام

اگه خوشت اومد رو اين مطلب نظر بده ممنون

تقديم شما دوستان عزيز

امير...

چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 - 12:32:06 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم